سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عرض تسلیت به محضر امام عصر (عج) و ... - دلم به پیله ی تنهایی ام نمی گنجد
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • درباره من
    عرض تسلیت به محضر امام عصر (عج) و ... - دلم به پیله ی تنهایی ام نمی گنجد
  • لوگوی وبلاگ من
    عرض تسلیت به محضر امام عصر (عج) و ... - دلم به پیله ی تنهایی ام نمی گنجد

  • اشتراک در خبرنامه

     

  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده
    بهار 1385
    زمستان 1384

  • آهنگ وبلاگ من
    " style="border:1 black solid; background-color:#000000;" title="!در حال خواندن وبلاگ من، موسیقی مورد علاقه‏ام را بشنوید" width="130" height="50" type="application/x-mplayer2" autostart="true" loop="true" SHOWSTATUSBAR="1" ShowPositionControls="0">

  • عرض تسلیت به محضر امام عصر (عج) و ...

    نویسنده: ابری ترین هوا(شنبه 85/3/20 ساعت 10:34 عصر)
      

     با سلام

    شهادت بانوی صبر و مهربانی و عشق و پاکی حضرت زهرای اطهر (س) را محضر مقدس فرزند غریبشان امام عصر (عج)،... رهبر بزرگوار و عزیز ،..و مردم مسلمان کشورم تسلیت عرض میکنم

    بانو..!

    غم غربت ومظلومیتتان  شانه ی عظیم ترین کوهها را در هم می شکند و

    پاکی و عصمت و علم وایمانتان را تاریخ و بشریت تعظیم می کند...

    دستم به دامنتان...! 

    باشد که امروز از  پیروان و فردا از خادمان آن نازنین نورانی باشیم و به عظمت و شکوه روح بزرگشان بیش از اینها بیاندیشیم.

     

     

    عزیز خانه !گل روح پرورم!نرگس!

    شکسته پهلوی در خون شناورم!نرگس!

    ملایکه همه (( امن یجیب ))می خوانند

    اثر نداشت ،گذشت آب از سرم !نرگس!

    علی اگر چه به اندازه ی خدا تنهاست

    ولی به غربت تو رشک می برم نرگس!

    مرا ببخش که مجبورم اینچنین گمنام

    تو را به سینه ی این خاک بسپرم نرگس!

    به پاس حرمتت ای شاخه ی شکسته ی من

    همیشه عاشق گلهای پرپرم ...نرگس !

     

     

    خدا نیاورد اززخمتان جدا باشم

    از این به من چه بگو های ناروا باشم

    خدا نیاورد آنجا که شعله باید بود

    دو دست مشتعل و یک دهان دعا باشم

    همیشه مصلحتی غیر عشق یادش نیست

    کسی حریف دل سبز شعله زادش نیست

    یکی شبیه شما شب گریز و توفان خیز

    به قدر جرات تنهایتان سکوت ستیز

    همین که هیچکسم را قبول کن بانو

    نخواستم که نقابی از ادعا باشم

    نه بی نوازش تو زخم یاس می کشدم

    غریب بانوی سبزم تو باش تا باشم

     

     

    همیشه مخلص تنهایی شما هستم

    و خانه زاد شکیبایی شما هستم

    چقدر زخم شما روی شانه ام گل زد

    چقدر بین من و من حضورتان پل زد

    چقدر آینه ی گریه های من شده اید

    چقدر دست دعا تا خدای من شده اید

    چقدر دل به شما و به عشق مدیونم

    از اینکه بانوی من می شوید ممنونم

     

     

     



    نظرات دیگران ( )